footer

چتر بازی در امواج (شهید جواد شاعری)

93/7/1 6:12 عصر نظر()/نوشته شده توسط شهیدشاعری/دسته:

 

اشاره:

کلمه"چترباز" سابقا در میان سربازخانه ‏ها؛ واژه متداولی بود. چترباز، معمولا به سربازهای ته صفوف دسته و سربازهایی که ذاتا تنبل بودند و یا با تمارض، خود را به تنبلی می‏ زدند، گفته می‏ شد! این افراد، نهایتا به کارهای نظافت آسایشگاه ‏ها و یا به کار جمع آوری و بارگیری بشکه‏ های آشغال در کامیون‏ های ویژه‏‏ ی حمل زباله، در پادگان‏ ها گماشته می‏ شدند!

در این سال‏ها و به ویژه در پس فرو نشستن گرد وغبار و سرد شدن خاکسترهای جنگ تحمیلی و هشت ساله، برخی از گونه‏ ی ته صفی‏ های مثلا انقلابی، که منافقانه؛ خود و یا بستگان و آشنایان‏شان را از صف‏ های مقدم جبهه‏ های نبرد حق علیه باطل و خط‏ های قرمز همراه با خون و خطر؛ همواره دور نگه داشته بودند؛ و در عوض، با خودنمایی و پرحرفی‏ ها و خود بزرگ بینی‏ ها؛ ادعاهای زیاده از ظرفیت و پرستیژ خود داشتند. با پا نهادن بر خون های مقدس شهدای راه حق؛ طلب کارانه؛ سهمی به ناحق برداشتند و باج گرفتند و هنوز هم زیاده می‏خواهند! این طفیلی‏ های فرصت طلب و از خود راضی؛ به واقع همان نقش را ایفا می‏ نمودند، که به اصطلاح چتربازهای ته صف؛ دسته ‏های واحدها و سربازهای بی دست وپایی که حتی عرضه‏ ی شرکت در رژه‏ های تمرینی و ساده‏ ی خارج از جایگاه، در مقابل سرگروهبان‏ ها را هم نداشتند!

هر چند در روی دیگر سکه، خود را برنده و دارنده‏ ی ثروت‏ های بادآورده از اموال غارت شده ملی می‏ دانند!

                                                                      محمد علی گودینی


 

 

این در حالی رخ داده است که بسیاری از رزمندگان و بسیجیان ساده پوش و صادق و سالم، در هوای وصال یار ومحبوب، با چترهای عشق، و در اوج؛ به انبان‏های انباشته از طمع و تهی از ایمان مدعیان دروغین و انقلابی‏ های ناخلف و بد سرشت ؛ خندیدند!

روایت چتر بازی در امواج، با اندکی تفاوت، می‏تواند زندگی نامه‏ ی یک کرور از شهیدان و جانبازان و ایثارگران و آزادگانِ سال های انقلاب و دفاع مقدس باشد.

چتربازی در امواج، حدیث ایثار و شهامت و جسارت و از خود گذشتگی های خیلی از بسیجیان مجنون و شاعر مسلک و بسیاری از بی ‏نام و نشان‏ها و گمنامان و مفقودان خفته در خاک‏های سردی است

که هر از گاه، در خواب خرگوشیِ دست اندر کارانِ مرعوب دشمن شده، با حلول دوباره ‏یشان در چارچوب قالب‏ های پرچم سه رنگ پوش ممهور به آرم "الله" جمهوری اسلامی ایران، در کوی و برزن

شهرهای دور ونزدیک و جای جای این خاک، لبریز از عشق و انتظار موعود، بانگ هیهات سر می‏دهند و به خود، به خواب زدگان و غافلان غوطه‏ور در خور و خواب و شهوات حیوانی نهیب می‏ زنند. هشدار می‏ دهند به آنان که به همین زودی، آن جوش و خروش امواج بیدار باش و آماده باش انقلاب را از خاطر برده‏اند!

با نوای بازگشتشان بر آنان می‏ خروشند که با رخنه سستی در ایمانشان، گویی از گذشته‏ های ظاهری خود، پشیمان شده اند و در توهم جبران گذشته ‏ها، حریصانه بر کوسِ بی بندگی خود می‏ کوبند تا خوشایند دشمنان شوند!

چتر بازی در امواج، شرح تولد و نمو پر از فراز و نشیب شهید جواد شاعری است. سربازی مخلص از خیل سربازان قنداقه پیچِِِ، هنگامه‏ ی هجرت خمینی کبیری که با به سر رسیدن سال‏های تبعید،

مرجع اعلم زمان و زعامتش در بیدار باش آزادگان جهان به بلوغ رسیدند! همان سربازان و هم سن و سال‏های آن‏ها، که صادقانه در زیر پرچم آگاهی بخش‏اش مرد و مردانه و بازو در بازوی هم، سینه

ستبر، لباس رزم پوشیدند و از انقلاب و اسلام وکیان ایرانی خود به دفاعی مقدس پرداختند و لبیک گویان به ندای هل من ناصرِ ، حسین گونه ی امام خود، جان، نثار جانان کرده‏ اند. تا همیشه‏ ی

تاریخ، افق اسلام را روشنی بخشند!

چتربازی در امواج، حدیث بسیجیانی است که لحظه‏ های شهادت و عروجشان در خاک و یا در امواج آب‏ها، می‏توانست شبِ زفاف دنیایی‏ شان باشد. اما این شیر بچه‏ های شیرِ پاک خورده، این غیور

مردان لقمه غیرت و همت خورده، این جرعه نوشان می ناب الهی و شیر سینه مادر ، آمیخته به اشک بر حسین، چشیده در امواج بلا، با چتربازی در امواج و عروج خود همه‏ ی افسانه‏ ها را به حقیقت

پیوند داده‏ اند تا آن له له عطشِ شهادت علی اکبر جوان و شوق شهادت قاسم نوجوان را به دیر باوران افسانه باور زمانه‏ ی خود بنمایانند!

آری، حدیث شهادت صدها هزار جوان و نوجوان و رزمنده دلاور ایرانی در آن یک دهه‏ی اول وقوع انقلاب کبیر اسلامی ایران، که به اعتراف خبیث‏ ترین دشمنان، زلزله‏ ای بود در جهان! می‏ تواند هر

یک با روایت چتربازی در امواج، شهیدشاعری جوان و پاکی باشد که با وجود اثر جراحت و سوختگی در بدن و داشتن عذر موجه و قانونی و پزشکی می‏ توانست با کامیابی از زندگی و محقق ساختن

آرزوی دیرینه ی پدر و مادر، صحنه ‏ای دیگر و متفاوت و تکراری از زندگی را در صحنه‏ ی بازی‏ های دنیا به نمایش بگذارد. اما در تصمیم گیری نهایی، در قامت رشید غواصان مظلوم با چتربازی در

امواج اروند از دل رود خروشان تا نهادن سر شکافته ی خود، در خاک پای مولایش حسین (ع) همچون علی اکبر به آسمان عروج کرد!

آری، امروزه، در دهکده جهانی، در انفجار اطلاعات و در رویارویی شبانه روزی جبهه ‏های حق و باطل و ایمان و کفر، مظلومان وظالمان، و در بمباران شبانه روزی مهاجمان فرهنگی، بی گمان، نسلی

دیگر از همان جوانان سر به راهِ سر در راه یار موعود خواهند سپرد و در نهایت دنیایی عاری از ظلم بر پا خواهند نمود. به همان سان که جوانان طاغوت زده‏ی ایرانی در اوجِ سراب رسیدن به دروازه

های تمدن ِ توهمی، به یک باره با دم ِ مسیحایی امام امت، منقلب گشتند و با راهبری ابر مردی خدا باور و خدا ترس کاری کردند کارستان!

آری، ایران اسلامی هنوز جواد‏های بسیاری و شاعر پیشگان فراوان برای روزهای مبادا در آستین همت پرورانده است. سیاه رویان و کج اندیشان در انتظارِ چتر بازی آن ها در امواج و تلاطمات دنیای پر


حادثه ای باشند که دیر یا زود، از هر سو، گدازه های آتشفشانی‏ شان به فوران خواهد پرداخت.

محمدعلی گودینی شهریور نود وسه

 


پانوشت: از برادر عزیزم مجتبی صلواتیان که زحمت صفحه آرایی و طراحی جلد رو انجام دادن!  و بابت سخت گیری و پیگیری های مکرر این حقیر صبوری کرد! تشکر میکنم،